به دنبال تماس با آقای رییسی پیمانکار ساختمان کتابخانه روستای آبادان صبح شنبه به اتفاق آقای مهندس امینی به ایرانشهر رفتیم.
آقای رئیسی به دلیل فوت پدر همسرشان نتوانستند این سفر در ایرانشهر باشند. پس از اسکان در هتل به بخشداری مرکزی برای رسیدگی به نیازهای کتابخانه، انشعاب های برق-تلفن-آب وکمک های احتمالی که از طریق بخشداری می تواند به پیشرفت کار و اتمام ساختمان بیانجامد، رفتیم.
آقای مهندس آهوپا بخشدار مرکزی و آقای امید برهانی رئیس شورای اسلامی روستای آبادان نهایت همکاری را داشتند و قول دادند از هرگونه کمک در تسهیلکاری ساختمانی دریغ نکنید از جمله انتقال تیر برق داخل محوطه کتابخانه به محل دیگر.
بعدظهر به روستا رفتیم… .
از دیدار قبلی که حدود سه ماه پیش بود چهره روستا کاملاً تغییر کرده بود. خیابانها و میدان اصلی روستا جدول بندی چند و خیابان اصلی تسطیح شده بود که بسیار خوشحال کننده بود.
محل جدید کتابحانه هنوز در دست ساخت است. تعدادی از اعضاء کتابخانه و والدین آنها جمع شدند که قرارکارگاه روز بعد را با آنها گذاشتیم.
آقای مهندس امینی مواردی را که باید برای اتمام کار با آقای رئیسی در میان بگذارند یادداشت کردند. غروب به ایرانشهر برگشتیم.
صبح روز بعد دوباره به روستا رفتیم. بچه ها و تعدادی از مادران و خانم دلپیشه کتابداردر گوشه سالن کتابخانه که هنوز پر از کیسه سیمان و نخاله ساختمان بود گلیمی پهن کرده بودند و همگی روی آن نشستیم. آقای مهندس درباره محیط زیست کارگاه برگزار کرد و با نشان دادن پوسترهایی که درباره آلودگی دریاها بود و از آلمان آورده بودند با بچهها صحبت کردند. من هم درباره خوب گوش کردن و شناخت تواناییهای خود و استفاده درست از آن با بچه ها صحبت کردم.
در کنار این کارگاه با تعدادی از مادران دربار آموزش صنایع دستی آن استان مثل سوزن دوزی بلوچ و بافت اشیاء حصیری از برگ درختان نخل گفتو گو داشتیم. دُر خاتون یکی از زنان توانمند و بافندۀ هنرهای دستی در همان زمان یک سبد بسیار زیبا بافت و برای کارگاه خیاطی خواستار چرخ خیاطی شد. از طرف آقای مهندس امینی یک دستگاه چرخ خیاطی به کتابخانه اهدا شد و قرار گذاشتیم دُر خاتون آموزش بافت اشیاء حصیری و سوزن دوزی را به اتفاق سایر خانمها به نوجوانان شروع کند. ضمناً بچههای حاضر هم تشویق شدند و با برگ نخل شروع به بافتن طناب کردند.
ساعت یک بعد ازظهر به ایرانشهر برگشتیم عصر به اتفاق خانم دلپیشه سری به بازار برای دیدن صنایع دستی بلوچ زدیم که متاسفانه این هنر دستی جای خود را به صنایع ماشینی داده است.
صبح روز دوشنبه با آقای مهندس دلپیشه ملاقات داشتیم و سفارشهای لازم را برای اتمام ساختمان با ایشان کردیم و به اتفاق برای برگشت به تهران به فرودگاه رفتیم.
امید است با حمایت و کمک همه علاقمندان به آینده کودکان عزیز این منطقه خشک و گرمسیری این کتابخانه هرچه زودتر به بهرهبرداری برسد.
منیر همایونی