چند وقتی بود دوست داشتم کتابخانه یا کانون یا جایی برای بچه ها و دختران و زنان روستا تأمین کنم،طوری که آن ها وارد کتابخانه شوند و دوستان زیادی برای خود پیدا کنند و بتوانند با همدیگرحرف بزنند. صبح یک روز قبل از اینکه به سر کارم بروم با دهیارمان این فکر را در میان گذاشتم و او هم قبول کردو من هم حمام قدیمی عمومی روستا را برای جای کتابخانه پیشنهاد کردم. با مشورت دهیار و شورا و بخشدار و این قول که چیزهایی را برایمان فراهم کنند، من هم دو کتابدار را از طریق امتحان از بین بیست نفر انتخاب کردم . یکی از فعالیت های این کتابخانه برگزاری مسابقۀ دو میدانی بود که سه نفر از دختران ابتدایی در آن برنده شدند.
بهارحاج میرزایی(کتابدار کتابخانۀ باباریز)